TRANSFORMERS REVENGE OF THE FALLEN(انتقام ماشين ها(و انفجارها))

نويسنده : ياشار ذولفغاريان




خوب ، بد ، اکشن

بهترين کارگردانان فيلم هاي اکشن، کساني هستند که از استعدادشان در طراحي سکانس هاي هيجان انگيز و درگير کننده براي روايت قصه اي مناسب استفاده مي کنند و حاصل کارشان از ديد هنري و سينمايي هم قابل قبول و حرفه اي شناخته مي شود. در دهه 90 ميلادي ، افرادي چون جيمز کامرون و جان وو در عين خلق لحظات اکشن ناب و مبتکرانه ، روايتگر داستاني هاي جذاب و گاه عميقي بودند که مخاطبان جدي سينما هم از آن ها لذت مي بردند. ترميناتور 2(کامرون) با تم علمي /تخيلي جذاب و ابتکارات فراوانش يا تغيير چهره (وو) با اشارات مذهبي/ فلسفي بسيار نه فقط درميان دوستداران سينماي اکشن، بلکه دردل کل طرفداران هنر هفتم جايگاه ويژه اي دارند. در سال 1996 و با فيلم صخره (The Rock) ، کارگردان تازه واردي به نام مايکل بي (Michael Bay) ، نويد ظهور يک استعداد جديد اکشن ساز را مي داد؛ اما او به سرعت تحت تاثير تهيه کننده معروف هاليوودي يعني جري بروکهايمر ، به نماد علاقه و استفاده افراطي از انفجار در سينما تبديل شد. داستان ، بازيگري و تمام عناصر غيراکشن در فيلم هاي بي و بروکهايمر کم رنگ و کم رنگ تر شده و بودجه هاي عظيم و انفجارهاي نمايشي (و توخالي) جاي شان را گرفتند . او کارگرداني شد که از داستان و موضوع فيلم هايش صرفا جهت بهانه اي براي خلق اکشن و هيجان استفاده مي کرد.
بِي سرانجام براي فيلم "جزيره" از بروکهايمر جدا شده و به استيون اسپيلبرگ مشهور پيوست. جزيره که قرار بود اولين فيلم عميق و مفهومي بِي باشد ، يک اثر اکشن سطحي ديگر از آب درآمد که با شکست تجاري سنگين مواجه شد . با اين وجود بِي و تهيه کننده جديدش تسليم نشده و به سراغ يکي از معروف ترين کارتون هاي دهه 80 يعني Transformers رفتند. سريال فوق مشهور و کلاسيکي که با محوريت مبارزه هاي رُبات ها يکديگر ساخته شده بود. هر چند نمي توان درون مايه اين کارتون دهه 80 را خيلي عميق خواند؛ اما ذات جذابيت آن داستان ها به مبارزه ها ماشين هاي غول پيکر با يکديگر بر مي گشت. درآن آثار از شخصيت هاي انساني پرتعدادي خبري نبوده و به جز يک يا دو کاراکتر فرعي ، رُبات ها حرف اول و آخر را مي زدند. در فيلم بِي ، نه تنها شخصيت هاي انساني مثل سم و مايکلا به شخصيت هاي محوري تبديل شدند؛ بکله نبرد رُبات ها با بشر و به ويژه ارتش آمريکا ، بخشي وسيعي از فيلم را تشکيل داده و نهايتا يک انسان (يعني سم) بود که Megatron قدرتمند را شکست مي داد . شخصيت نمايدن Optimus Prime عظمت خود را ازدست داده بود وحتي در جوک هاي پرتعداد فيلم هم شرکت مي کرد . شخصيت هاي انساني بي فايده اما پرتعداد و شوخي هاي زشت و بي ربط (به ويژه در ارتباط سم و والدينش) هم در فيلم کم نبودند. از بازي مگان فاکس هم هر چه کمتر بگوييم بهتر است. با اين اوصاف فيلم نخست به لطف سکانس هاي اکشن واقعا ديدني و نفس گيرش موفق شد دل طرفداران و منتقدان را بدست آورد و به يکي از پرفروش ترين آثار چند سال اخير بدل شد، امري که ساخت دنباله اش را گريز ناپذير کرد.

دعواي ربات ها

انتقام فالن تنها فيلم رباتي امسال نيست ؛ چرا که سلطان سابق يعني ترميناتور هم در قالب Salvation به سينما بازگشته است.مايکل بِي در اقدامي جنجالي ، ترميناتور 4 را تقليدي از ترنسفرمرز خودش خواند و کارگردان آن اثر يعني McG را به چالش کشيد! البته بِي که تم ماشين عليه ماشين کارتون کلاسيک را به تم ترميناتور گونه ماشين عليه انسان در فيلمش تغيير داده و از رُبات Pretender که ظاهري شبيه انسان دارد، استفاده کرده، خودش بيشتر مقصر است! در اين ميان تنها گناه McG معرفي رُبات غول پيکر Harvester است که واقعا بيش از حد حس ترنسفرمرز را القا مي کند McG. در جواب بِي به پيشينه ترميناتور اشاره کرده است. البته هر دو نفر در مورد عناويني بحث مي کنند که مدت ها قبل از فيلم هاي شان و در دهه 80 شکل گرفته اند؛ زماني که نه بِي و نه McG فيلم نمي ساختند.

شروع دوم

در ظاهر کار به نظر مي رسد اين بار بِي وتيمش کمي به ريشه ها و عناصر معروف داستان مربوطه توجه نشان داده و به سراغ يکي از کاميک بوت هاي Transformers رفته اند؛ چرا که زير عنوان فيلم جديد يعني Revenge of The Fallen ، به يکي 13 ترانسفورمر اصلي اشاره دارد. در کاميک مربوطه ، فالن (Fallen) اولين رباتي است که به خالقش خيانت کرده و به Unicron جهان خوار مي پيوندد؛ سياره اي که در فيلم کارتوني و قديمي Transformers بلاي جان هر دو گروه رُبات ها شد. البته هدف واقعي بِي و تيمش از به کارگيري فالن نه گذشته جذاب او و Transformer ها ، بلکه ارتباطش با) Megarton و کلا Decepticon ها) است . در فيلم جديد ،سران دولت آمريکا قضيه نبرد Transformer ها در فيلم نخست را مخفي نگه داشته اند(معلوم نيست آن همه خرابي و ويراني چطور توجيه شده است !) و وجود هر گونه رُبات را تکذيب شده است.البته آن ها مخفيانه Autobot ها ارتباط دارند؛ چرا که خطر حمله و انتقام Decepticon ها هنوز از بين نرفته و شکار باقي مانده رُبات هاي نابودگر ظاهرا تنها راه دفاع است. خط اصلي داستان فيلم با قطعه اي جا مانده ازAllspark (مکعب فيلم اصلي) و لمس آن توسط قهرمان داستان يعني سم ويتوريکي (Sam WitWicky ) آغاز مي شود .او که خود را آماده ورود به کالج کرده، ناگهان تصوير موهوم و عجيبي را مي بيند که زندگي اش را به هم مي ريزند . آن چه سم ديده و احساس کرده و در حقيقت اطلاعات مهم و سرنوشت سازي است که نه تنها به گذشته تمدن روي زمين بر مي گردد، بلکه بار ديگر Decepticon را به سوي وي رهسپار مي سازد. در اين ميان رُبات مرگبار معروفMegatron هم به دنبال انتقام باز مي گردد(به نابودي او در فيلم نخست توسط قدرت بي پايان Allspark کاري نداشته باشيد(! سازندگان در فيلم به جاي رفع ايرادهاي فيلم نخست در کنار گسترش ايده هاي موفق و تمرکز روي نقاط قوت آن اثر ، سياست بيشتر و عظيم تر را پيش گرفته اند؛ آن هم فقط براي جنبه هاي منفي و توخالي کار قبلي! شوخي هاي بي ربط با رُبات ها هم چنان ادامه دارد(مثل گريه کردن Bumblebee که در تريلرهاي فيلم نمايش داده شد)؛اما اين باور وارد مرحله ي جديدي شده است . اين شوخي ها شامل طراحي اندام نامناسب انساني براي يکي از بزرگ ترين ربات هاي فيلم مي شوند! کساني که از فيلم هاي کريستفر نولان به خاطر جدي بودن بيش از حد انتقاد مي کنند، مطمئنا با اثر فيلم مايکل بِي مشکلي نخواهند داشت. اين که فيلم دوم هم از ديد بازيگري در حد کارهاي تمشکي اووه بول (Uwe Boll) خواهد بود يا خير مقاله اي جدا مي طلبد ؛ ولي حداقل يک فاجعه ديگر بازيگري در قالب شخصيت مگان فاکس ( Megan Fox) به وقع پيوسته است ؛ چرا که بي براي فيلم دوم از او خواسته تنها به ظاهرش توجه کند. فاکس قرار است مثل همان اثر جنبه بصري (دکور زنده!) داشته باشد و مصاحبه هاي جنجالي او و بازارگرمي هاي نامتداولش (از بحث هاي جنسي نامناسب و بي ربط گرفته تا علاقه وي به بازي هاي ويديويي مثل Wii,Mortal Kombat (Fit!! هم چندان اميدوار کننده نيستند. البته بازيگري و شوخي هاي فيلم نخست تنها ايرادهاي سينمايي آن اثر نبودند و فيلمنامه تيم دو نفره رابرت آرکي (Roberto Orci) و الکس کورتزمن(Alex kurtzman) نويسندگان جزيره و مامورين غير ممکن 3 مهم ترين لطمه را به کار زده بود .نبود منطق ابتدايي در کنار تصميم هاي فوق احمقانه به ويژه در سکانس پاياني فيلم ، نهايتا سر و صداي بسيار را در آورد . براي فيلم جديد سازندگان ، عضو ديگري به نام اهرن کروگر (Ehren Kurger) نويسنده حلقه و جيغ3 را هم به تيم دو نفره فوق اضافه کرده اند تا بلکه نتيجه کار بهتر از آب دربيايد. البته شنيده ها حکايت از استخدام وي جهت رفع ايرادهاي هولناک فيلمنامه اوليه دارند که در طي اعتصاب اتحاديه نويسندگان هاليوود و با عجله نوشته شده بود. سابقه قابل قبول کروگر در کنار جديدترين فيلم آرکي و کورتزمن يعني سفر ستاره اي (Star Trek)، بسياري را به فيلم نامه قسمت جديد اميدوار کرده بود؛ اما افسوس که در سرنوشت ترنسفرمرز2 از رستگاري کيفي فيلم خبري نيست.

واکنش هاي آهنين

شايد انتظار بازيگري و فيلمنامه خوب از يک اثر اکشن خيلي منطق نباشد؛ اما فراموش نکنيم حتي ساده ترين فيلم پرهزينه تابستاني هم بايد يک سري اصول اوليه را رعايت کند. تقريباً تمام منتقدان مطبوعاتي و اينترنتي ترنسفرمرز 2 فاقد ابتدايي ترين چارچوب داستاني خوانده و ماجراهاي اثر جديد مايکل بِي را ملغمه اي از فصول اکشن شلوغ و سکانس هاي پر کننده بي خاصيت توصيف کرده اند . هرچند همين افراد تحت تاثير سکانس هاي اکشن توانستند از ايرادهاي بازيگري ، فيلمنامه و کارگرداني فيلم نخست بگذرند؛ اما ظاهرا در انتقام فالن اوضاع به حدي بد شده که حتي حضور ابر رُبات معروف يعني Devastator هم نتوانسته مانع سقوط کار شود! جدا از مشکل فيلمنامه، همه منتقدان بدون استثنا از شوخي هاي زننده تر ، سطحي تر و پرتعدادتر فيلم شاکي هستند .(حتي معدود کساني که امتياز خيلي پاييني به فيلم نداده اند.)
به جز لابوف ، ديگر بازيگران فيلم هم مورد حمله منتقدان قرار گرفته اند که البته مقصر اصلي در اين زمينه نويسندگان و ديالوگ هاي ضعيف آن ها است.يکي از نکات جالب ، شکايت برخي از خود اکشن فيلم است به طوري که لولومينک ، منتقد سرشناس New York Post ، از اين فيلم به عنوان عاملي احتمالي کر شدن ياد مي کند! البته شلوغي بيش از حد برخي سکانس ها و مدت زمان بسيار طولاني 147 دقيقه اي هم در اين ميان بي تاثير نيستند و کار به جايي رسيده که يکي از نويسندگان سايت AICN ، فيلم مايکل بي را به تماشاي بازي يک پسر بچه 7 ساله با رُبات هاي عروسکي اش تشبيه کرده است.
ترنسفرمرز در اولين روز اکرانش 60 ميليون دلار فقط در سينماهاي آمريکاي شمالي فروخت ؛ اما امتيازدهي بسيار پايين (ميانگين نزديک به 20 در سايت (Rotten Tomatoes) و برخي واکنش هاي اوليه منفي از سوي تماشاگران باعث شد، بسياري به تداوم فروش عالي آن در روزهاي بعدش شک کنند. نظر منتقدان و هياهوي اينترنتي تا چند سال پيش بر فروش فيلم ها تاثير نمي گذاشت و گاهي برخي آثار تمشکي مثل Dukes of Hazzard هم به فروش هاي نسبتا خوب دست مي يافتند ؛ اما با شروع گرايش فيلمسازان حرفه اي تر به فيلم هاي اکشن و به ويژه بعد از شواليه تاريکي (The Dark Knight) نولان ، به نظر مي رسد ذايقه مخاطبان عامه هم کمي تغيير کرده است. امسال فيلم هاي اکشن نه چندان خوش امتيازي چون :X-Men Origins Wolverine وTerminator Salvation ، علي رغم افتتاحيه هاي قوي ، با کاهش شديد مخاطبان در هفته هاي بعدي مواجه شدند و برعکس آثار کم سر و صداتر اما تحسين شده اي چون The Hagover ، با باقي ماندن در جدول پرفروش ها ، از همه آن ها جلو زدند. با اين اوصاف برخي پيش بيني سرنوشتي مشابه را براي اين ربات ها غول پيکر مي کردند ؛ ولي بار ديگر کميت در نقطه مقابل کيفيت قرار گرفت . متاسفانه يا خوشبختانه انتقام فالن حتي خوش بين ترين کارشناسان را هم غافل گير کرده و با فروش بي نظير 200 ميليون دلاري در 5 روز اول ، نه تنها خود را به فاصله 3 ميليوني رکورد شواليه تاريکي رساند، بلکه اثبات کرد بِي بدون رعايت کم ترين استانداردهاي فيلم سازي و تنها به کمک مگان فاکس تزييني و انفجارهاي پرتعدادش مي تواند سيل عظيمي از تماشاگران را روانه سينما ها سازد.
Welcome to Hollywood!!
منبع:نشريه بازي رايانه شماره30